اهميت كارآفرينی در اقتصاد کشور
اهميت كارآفرينی
مطالعات نشان ميدهد كه از نظر برخي از اقتصاددانان و صاحبنظران و دانشمندان مديريت، موتور حركت و رشد اقتصاديك جامعه كارآفرينان هستند كه در محيطي رقابتي و در شرايط عدم تعادل (و نه تعادل ايستا) جامعه را به حركت در ميآورندو توسعه ميبخشند. كليد موفقيت كارآفريني، يافتن روشهاي خلاقانهاي است كه با بكارگيري تكنولوژيهاي جديد يا بازاريابيبهتر، سريعتر و كم هزينهتر كالاهاي جديد، خواستههاي بشري را به نحو احسن برآورده ميسازند. اين به معناي توليد كالاهايموجود با هزينههاي كمتر يا ارتقاء كيفيت آنها و يا به معناي ايجاد بازارهايي براي كالاهاي كاملاً جديد است.
تعاريفي كه از كارآفريني ارائهشد، مبين آن است كه، كارآفرينمنتظر سرمايهگذاري و ايجاد شغل ازطرف دولت نيست. او خود با شناختصحيح از فرصتها و استفاده ازسرمايههاي راكد امكاناتي را فراهمنموده و با سازماندهي و مديريتمناسب منابع، ايدة خويش را عمليمينمايد. او تنها خودش شاغلنميشود، بلكه بدون اتكاء به دولت،در بخش غيردولتي براي تعدادديگري نيز شغل ميآفريند و علاوه برآن نقش مهمي در توليد و«اشتغال مولد» دارد. اين امر سبب كاهش نرخ بيكاري بدون نياز به سرمايهگذاري دولت براي ايجاد اشتغال ميگردد. البته دولتميتواند با ارائه تسهيلات و پيگيري سياستهاي مناسب، حركت كارآفرينان را شدت و شتاب بخشد.
اهميت كارآفريني از نظر ايجاد اشتغال:
كارآفريني مترادف ايجاد اشتغال نيست. كارآفريني در واقع فرآيند ايجاد و تاسيس كسب و كار يا سازمان جديد است، امايكي از اثرات قابل توجه آن ايجاد اشتغال است. مطالعاتي كه در ايالات متحده آمريكا صورت گرفته است نشان ميدهد كه از 20ميليون شغل ايجاد شده و جديد در طي سالهاي 1990 ـ 1980 بيش از 5/3 ميليون شغل ناشي از ايجاد و تامين كسب و كارهايكارآفرينانه جديد بوده است. مطالعات ديويد برچ (Birch) در اواخر دهة 1970 ميلادي نشان داده است كه بيش از 70% ازمشاغل جديد در شركتها و سازمانهايي ايجاد ميشوند كه در مسير رشد قرار دارند.
همچنين مطالعات در ايران نشان ميدهد كه در فاصله سالهاي 75 ـ 1355 هجري شمسي بيشترين ميزان اشتغال جديددر اقتصاد ايران به شكل كاركنان مستقل (خويش فرما) بوده است. متاسفانه بدليل عدم حمايت از اين كارآفرينان و سوق دادنآنها در مسير رشد و توسعه ، بزرگترين چالش اقتصاد ايران در دهة 1380 هجري شمسي بحران بيكاري خواهد بود. در حالي كهاگر در فاصله 20 سال مذكور حمايتي جدي از كارآفرينان صورت ميگرفت به گونهاي كه هر يك تنها يك نفر ديگر را به استخدامخود در آورند، در اين صورت بزرگترين مشكل اقتصادي دهة 1380 در اقتصاد ايران كمبود نيروي كار ميبود.
به هر تقدير اهميت كارآفريني از نظر ايجاد اشتغال باعث شده است تا طي دهههاي 80 و 1990 ميلادي به تدريج وفاقعمومي در كشورهاي توسعه يافته و در حال توسعه ايجاد گردد، مبني بر اينكه بحران بيكاري به جز از طريق توسعه كارآفريني ودميدن روح نوآوري در كالبد اجتماعي امكانپذير نميباشد. به همين دليل كشورهايي نظر ايالات متحده آمريكا، كانادا، فنلاند،هند، مالزي، سنگاپور، استراليا و آلمان سياستها و برنامههاي حمايتي گستردهاي را از كارآفرينان تدوين و به مرحله اجراگذاشتهاند.
نكته: در شرايط اقتصادي فعلي و نرخ بالاي بيكاري در كشورمان،ناخودآگاه كلمه «كارآفريني» و كلمه «اشتغال زايي» موارد استفاده مشابهيپيدا كرده است و كلمه كارآفريني براي مجموعه اقداماتي كه به ايجاداشتغال ميانجامد نيز استفاده ميشود. مثلاً به هر گونه سرمايهگذاري كهباعث ايجاد اشتغال شود يا هر گونه افزايش مهارت فني يا حرفهاي كهاحتمال اشتغال به كار را افزايش دهد و براي كسي كار ايجاد كند نيزكارآفريني اطلاق ميشود. ليكن هيچكدام از اينها كارآفريني(Entrepreneurship) كه در نظريات توسعه مطرح شده است نميباشد.چرا كه براساس نظريات اقتصادي و تجارب حاصله در اقتصادهاي روبه رشد«كارآفرينان» موتور محركه توسعه و رشد اقتصادي محسوب ميشوند و در نتيجه اشتغال زايي يكي از فرآوردهها و معلولهاياين مهم ميباشد.